کولی
من اینجا کولیانی را می شناسم
که هر شب سبدهای پر از خورشید را
به مهمانی خدا می برند
و سحرگاه
آن دم که افق بوسه بر خورشید زند
دست محبت به سوی هر رهگذر دراز می کنند
و در نظر من و تو ژنده پوشانی بیش نیستند
آری اینجا سرزمینی است
که خورشید روزها می خوابد و شبها می تابد
آری اینجا آدمی آدمیت را از یاد برده است
( رامتین بهار ۹۰ )
سلام به اين وبلاگ خوش امديد اميدوارم از مطالبي كه گذاشتم خوشتون بياد فقط نظر يادتون نره